اسکار ؛ هنری ، سلیقه ای ، سیاسی!!!

جوایز سینمایی آکادمی هنر آمریکا که بخاطر یک شوخی اسکار نام گرفتند ظاهراً معتبرترین جوایز سینمایی در دنیا هستند و هر کس که به آنها دست پیدا کند انگار بر عرش سینما ایستاده است! اول از همه باید بگویم که ایده اهدا چنین جوایزی توسط تعدادی از روسای کمپانی های بزرگ فیلمسازی آمریکا در نیمه دوم دهه بیست میلادی مطرح شد که اگر اشتباه نکنم لویی بی میر (از موسسان متروگلدن میر) در این میان نقش بسزایی داشت و ایده این بود که خود دست اندرکاران سینما بهترین های صنف خود را در هر سال معرفی نمایند . اما فراموش نکنید که تمامی این کله گنده های سینمای آمریکا در آن زمان از بی میر گرفته تا وارنرها یهودی بودند و سینما را در قبضه داشتند (همانگونه که حالا هم چنین است) بنابراین هیچ وقت اجازه نمی دادند شخص یا اشخاصی برنده جوایز شوند که منافع یهودیان را زیر سئوال می برند!

امروزه حدود شش هزار نفر از بازیگران ، کارگردانان و عوامل فنی مشهور و صاحب اعتبار در صنعت سینمای آمریکا سالانه برگه هایی را دریافت می کنند که باید در آنها از بین گزینه های اولیه آکادمی (توجه کردید که : گزینه های اولیه آکادمی) نامزدهای نهایی را انتخاب نمایند و برگه ها را به یک شرکت حسابرسی معتبر در لس آنجلس ارسال کنند که این شرکت بعد از شمارش آرا نتیجه را به آکادمی ارسال می کند و در مرحله دوم انتخابگران باید از بین نامزدهای نهایی گزینه مورد نظر خود را انتخاب و دوباره برگه را برای شرکت حسابرسی ارسال نمایند و شرکت اسامی برندگان نهایی را درون پاکت هایی مهر و موم شده قرار داده و ظاهراً عوامل برگزاری جشن و اعضا آکادمی تا لحظه باز شدن پاکت بر روی سن نباید خبر داشته باشند که برندگان چه فیلم هایی و چه کسانی می باشند! (حالا خودتان تصور کنید که خانم میشله اوباما در پاکت را باز می کرد و مثلاً می گفت "زندگی پی"! ، البته اگر گزینه هایی مثل "سی دقیقه بامداد" یا "لینکلن" هم در می آمدند قابل توجیه بود!)

در داخل ایران سینما دوستان و کارشناسان سه نظر مختلف دارند : یک عده اسکار را یک جایزه صرفاً هنری می دانند که به بهترین گزینه (از نظر هنری) داده می شود و ممکن است در بعضی موارد این بهترین گزینه هنری حرف هایی داشته باشد که مورد پسند ما واقع نشود . گروه دوم می گویند اسکار سلیقه ای است و انتخاب برنده بستگی به این دارد که انتخابگران آن سال از روی کدام دنده بیدار شده باشند و به چه سلیقه ای متمایل شوند ؛ گاهی فیلم های بزرگ و پرهزینه را می پسندند و گاهی جذب فیلم های هنری مهجور و مستقل می شوند! اما دسته سوم معتقدند اسکار یک جایزه کاملاً سیاسی است که توسط دست های پشت پرده هدایت و برندگانش انتخاب می شوند و این دست های پشت پرده از یک سو توسط کاخ سفید خط دهی می شوند ، از سوی دیگر توسط لابی های یهودی و صهیونیستی و از سوی دیگر توسط سرمایه داران و صاحبان ثروت .

بنده مطمئناً جزو گروه اول نیستم حتی قبل از انتخاب آرگو اما نظرات دو گروه دیگر را بینابینی می دانم . دست های پشت پرده فقط وقتی در انتخاب ها دخالت می کنند که منافعشان شدیداً در خظر باشد یا نفع بزرگی برایشان داشته باشد درحالیکه گاهی اجازه داده می شود سلیقه یا حتی لجبازی های انتخابگران آزادانه نقش ایفا کنند! حالا به چند مثال زیر توجه کنید و ببینید خودتان چه نتیجه ای می گیرید :

 

۱- راسل کراو در مراسم اسکار سال ۲۰۰۲ اسکاری را که حقش بود به دنزل واشنگتن باخت . چرا؟! چون سال قبلش بخاطر یک انتخاب سیاسی اسکاری را که حق تام هنکس بود تصاحب کرده بود! هرچند در بین گزینه های بهترین فیلم اسکار ۲۰۰۱ (سال ۲۰۰۰) هیچ فیلمی به اندازه "گلادیاتور" لیاقت دریافت جایزه اسکار را نداشت اما این فیلم با داستانی غیر واقعی و قهرمان پرورانه در واقع سفارش شده کاخ سفید بود و نباید بدون کسب حداقل یکی از جوایز اصلی به جایزه بهترین فیلم می رسید تا شبهه ناک بشود بنابراین اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد به راسل کراو رسید و تام هنکس که با بازی فوق العاده اش در فیلم "کشتی شکسته" لایق این جایزه بود دستش کوتاه ماند . البته منطق آکادمی این بود که هنکس قبلاً دو بار اسکار گرفته و بخاطر نگرفتن سومین اسکارش خیلی ناراحت نمی شود! اما سال بعدش همین ها به این نتیجه رسیدند که کسب دو اسکار پیاپی اصلاً حق راسل کراو استرالیایی نیست و اسکاری را که بخاطر بازی در "یک ذهن زیبا" حقش بود دادند به بازی نچندان دلچسب دنزل واشنگتن در "روز آزمایشی" تا از طرف دیگر هم دهن منتقدانی را که می گفتند آکادمی به بازیگران رنگین پوست توجه نمی کند ببندند! (همان روز هالی بری هم برای "بالماسکه هیولا" اسکار گرفت تا توجه آکادمی به بازیگران سیاه پوست کامل شود و بعضی ها معتقدند اسکار سال بعد نیکول کیدمن برای "ساعتها" بخاطر این بوده که در واقع باید برای "مولین روژ!" اسکار می گرفت اما بنده چون "بالماسکه هیولا" و "مولین روژ!" را ندیده ام قضاوت نمی کنم فقط می گویم بازی خانم کیدمن در "ساعتها" چیز خاصی نداشت!!!)

۲- چرا "شیکاگو" در مراسم سال ۲۰۰۳ اسکار بهترین فیلم را کسب کرد تا لقب بدترین انتخاب آکادمی (البته قبل از آرگو) را کسب کند؟ چون اسکار بهترین فیلم سال حق "دار و دسته های نیویورکی" اسکورسیزی بود! اما این فیلم گوشه هایی از زشتی های تاریخ آمریکا را بیان می کرد که میهن پرستان آمریکایی اصلاً دوست نداشتند بازگو شود! "ساعتها" فیلم بی بو و خاصیتی بود و "ارباب حلقه ها : دو برج" با وجود فروش بالایش نتوانسته بود به اندازه قسمت اول تماشاگران را به وجد آورد . "پیانیست" پولانسکی هم یک فیلم هولوکاستی بود و آکادمی نمی خواست در آستانه حمله آمریکا به عراق حساسیت سیاسی ایجاد کند . بعلاوه در شرایط بعد از یازده سپتامبر و در آستانه آغاز جنگی جدید جامعه آمریکا نیاز داشت تا به یک فیلم موزیکال شاد توجه کند و دردهایش را از یاد ببرد!

۳- در مراسم سال ۲۰۰۵ ، اسکار بهترین فیلم سال به "عزیز ملیون دلاری" کلینت ایستوود تعلق گرفت و یک بار دیگر حق فیلمی از اسکورسیزی خورده شد  . چرا؟ خب غیر از اینکه هنوز اسکورسیزی بخاطر ساخت فیلم های ضد اجتماعی اش در دهه های هفتاد و هشتاد بخشیده نشده بود ، بعضی ها در بین انتخابگران آکادمی فکر می کردند که "ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه" زیادی جو گیرشان کرده و باعث شده "رودخانه مرموز" ایستوود را نادیده بگیرند! خب به نظر بنده که "رودخانه مرموز" فیلم فوق العاده ای است اما از هر نظر حساب کنیم "بازگشت پادشاه" هم لیاقت اسکار را داشت!

۴- چرا در مراسم سال ۲۰۰۹ یک فیلم شبه هندی اسکار را از "وضعیت عجیب بنجامین باتن" گرفت؟! "میلیونر زاغه نشین" با معیارهای سینمای هندوستان فیلم معرکه ای است و می توان آن را بر باد رفته هندی نامید اما البته اگر این نکته مهم را نادیده بگیرید که فیلم در واقع محصول مشترک هند و انگلستان است و یک داستان بالیوودی با حرفه ای گری انگلیسی هاست! "وضعیت عجیب بنجامین باتن" از هر لحاظ استحقاق جایزه بهترین فیلم سال را داشت اما حالا که یک فیلم عالی با چاشنی هندی مورد توجه مخاطبان آمریکایی قرار گرفته بود کمی هم دست های پشت پرده برای انتخاب آن وارد عمل شدند ، چرا؟ چون میلیونر زاغه نشین روایتی از ترقی و پیشرفت در کشوری است که آمریکایی ها آن را "بزرگترین دموکراسی جهان" می نامند! و از هر راهی به دنبال تقویت کردن این "بزرگترین دموکراسی دنیا" هستند چون هندوستان را تنها کشوری می دانند که ظرفیت و قدرت رقابت با چین را در حوزه های اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و حتی نظامی دارد! آمریکایی ها می دانند در یک ماراتن دو قطبی با چینی ها شانسی برای پیروزی ندارند اما اگر ضلع سومی مثل هند وارد این رقابت شود که وابسته به آمریکا بوده و تنها با چین رقابت کند مطمئناً آمریکایی ها می توانند روی پیروزیشان در دراز مدت حساب کنند! هالیوود هم با انتخاب "میلیونر زاغه نشین" سهم خودش را در این راه پرداخت کرد!

 

۵- "جعبه درد" در مراسم سال ۲۰۱۰ یک اسکار کاملاً سیاسی را دشت کرد که شکی درش نبود اما چرا جایزه بهترین کارگردانی را هم به کاترین بیگلو دادند؟! جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اورژینال که بسش بود! نظر بنده را بخواهید جدای از اینکه کمی هل سیاسی پشت انتخاب بیگلو بود و اینکه آکادمی بالاخره از اَنگ جایزه ندادن به کارگردانان زن خلاص شود ، دلشان هم نمی خواست که جیمز کامرون دوباره اسکار بگیرد چون هنوز که هنوز است آن جمله "من سلطان دنیا هستم" را مثل پتک می کوبند بر سرش و خودخواهانه ترین جمله بیان شده در تاریخ مراسم های آکادمی می دانند! حالا اون بنده خدا از ذوقش یک چیزی گفت!

و ...