نقد کوتاه (45) - a
![]()

گربه چکمه پوش : آخرین آرزو
Puss in Boots : The Last Wish
(2022)
بعد از 11 سال بالاخره دومین قسمت " گربه چکمه پوش " ساخته و روانه پرده سینماها شد و با تماشای این انیمیشن بخوبی می توان تغییر ذائقه تماشاگران آمریکایی در این مدت را احساس کرد! آن زمان (زمان اکران گربه چکمه پوش اول) انیماتورها تمام تلاش و توجهشان را روی جزئیات می گذاشتند و به دنبال دستیابی به کمال واقع گرا نمایی در آثارشان بودند . اما حالا آنها بیشتر تمایل به تقلید از سبک سلشید دارند و نمونه های موفقی مثل انیمیشن " مرد عنکبوتی : به درون دنیای عنکبوتی " و " میشل ها علیه ماشین ها " را الگوی کار خود قرار می دهند . البته که سازندگان " گربه چکمه پوش : آخرین آرزو " نمی توانستند به کلی کاراکترهای خلق شده در فیلم اول را دوباره سازی نمایند ، اما تفاوت سبک گرافیکی دو فیلم بیشتر از آن است که بتواند از چشم بیننده پنهان بماند . انیمیشن کارگردانی شده توسط جوئل کرافورد (که سومین دنباله ساخته شده توسط او بعد از " تعطیلات ترول ها " و " خانواده کرودز : عصر جدید " محسوب می شود) ، از نظر داستانی قوی تر از فیلم اول است و دو کاراکتر اصلی فوق العاده خوب پرداخت شده یعنی گربه چکمه پوش (با صدای همیشگی آنتونیو باندراس) و کیتی (سلما هایک) دارد ، اما مشکلش در کاراکترهای فرعی متعددی است که بعضی حتی انگیزه درست و حسابی برای رفتار و اعمالشان ندارند! گربه چکمه پوش سرگرم قهرمان بازی های همیشگی است ، اما بعد از اتفاقی که پشت سر می گذارد کاشف به عمل می آید 8 جانش را از دست داده و فقط یک جان دیگر برایش باقی مانده است! در همین حین قاتل مرموزی سر وقتش می آید و گربه که متوجه می شود حریف او نیست فرار می کند و نزد پیرزنی که عاشق نگهداری از گربه هاست پنهان می شود . اما با حمله ناگهانی گلدی لوکس (فلورنس پیگ) و خانواده خرسی اش به خانه پیرزن ، گربه متوجه رقابت سختی برای رسیدن به ستاره آرزو می شود و تصمیم می گیرد زودتر از بقیه خودش را به ستاره رسانده و 8 جانش را پس بگیرد اما ... در پرده آخر ، شاهد بازگشت گربه چکمه پوش (به همراه دوستانش) به سرزمین خیلی خیلی دور هستیم . از آخرین باری که غول سبز محبوب بر پرده سینماها ظاهر شد بیش از 13 سال می گذرد . هرچند هنوز بطور رسمی نه ساخت سومین گربه چکمه پوش تایید شده و نه ساخت شرکی جدید ، این پرده آخر نوید دهنده بازگشت احتمالی او است و باید دید کودکان نسل جدید هم مثل کودکان دو دهه قبل این غول را دوست خواهند داشت یا نه؟
(تماشای این انیمیشن به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک ، به افراد کمتر از 9 سال توصیه نمی شود)
***

دنیای عجیب
Strange World
(2022)
بعضی از منتقدان "دنیای عجیب " را بدترین انیمیشن ساخته شده توسط کمپانی والت دیزنی نامیده اند . در اینکه این فیلم یک شکست تجاری بسیار سنگین و کم سابقه برای دیزنی بوده شکی نیست ، اما وقتی به عبارت " بدترین انیمیشن ساخته شده توسط کمپانی دیزنی " فکر می کنید ، باید توجه داشته باشید که تعدادی از بهترین انیمیشن های تاریخ سینما محصول این کمپانی بوده و در مقایسه با سایر شرکت ها (بجز استودیو پیکسار) کارهای دیزنی معمولاً یک سر و گردن بالاتر هستند ، پس حتی اگر " بدترین انیمیشن ساخته شده توسط کمپانی دیزنی " تعبیر صحیحی باشد ، به معنای واقعاً بد بودن " دنیای عجیب " نیست! (البته شخصاً این تعبیر را قبول ندارم! به نظرم دایناسور (2000) ، زندگی جدید امپراتور (2000) ، آتلانتیس : امپراتوری گمشده (2001) و بخصوص جوجه کوچولو (2005) خیلی بیشتر شایسته این عنوان هستند!) . " دنیای عجیب " توسط دان هیل ، یکی از کارمندان قدیمی و وفادار استودیو انیمیشن سازی والت دیزنی کارگردانی شده ، کسی که سابقه ساخت " شش قهرمان بزرگ " را در کارنامه دارد ، پس دست کم در این مورد با همه اتفاق نظر دارم که انیمیشن جدید یک پسرفت در کارنامه هیل محسوب می شود . داستان نچندان پخته و پر از ایراد انیمیشن از این قرار است ؛ سرزمین آولونیا محصور بین کوه های سر به فلک کشیده پوشیده از برف است و هیچ ارتباطی با خارج ندارد . یگر کلید (با صدای دنیس کواید) کاشفی است که قسم خورده از کوه ها بگذرد و سرزمین های آنسو را کشف کند . او خیلی تلاش می کند پسرش سرچر (جیک گلینهال) را هم مثل خودش بار بیاورد ، اما در نهایت سرچر و همکاران یگر بعد از کشف گیاهی عجیب ، او را در کوهستان تنها می گذارند . 25 سال می گذرد و در این مدت گیاه که پاندو نام گرفته با انرژی های خارق العاده اش زندگی بدوی در آولونیا را از این رو به آن رو نموده است . اما به نظر می رسد که گیاهان کاشته شده در حال ضعیف شدن و از دست دادن انرژی هستند و حالا همه از جمله کالیستو مال (لوسی لیو) رئیس سرزمین و از همکاران سابق یگر از سرچر انتظار دارند برای کشف علت این اتفاق دست به سفر بزند ، اما سرچر هیچ اشتیاقی برای این کار ندارد در حالی پسرش ایتن مثل پدربزرگش عاشق اکتشاف و سفر است و مخفیانه آنها را دنبال می کند اما ... " دنیای عجیب " انصافاً فیلم بامزه ایی است و در چند موقعیت حسابی بنده را خنداند ، اما همانطور که گفتم داستان قرص و محکمی ندارد و در شخصیت پردازی هم افراط و تفریط زیادی دارد! ویژگی های رفتاری تعریف شده برای هر شخصیت صفر و صدی هستند و کاراکتر سرچر که باید حلقه رابطه نسل پدرش با نسل پسرش باشد ، همانقدر که اکتشاف دوستی و خطر کردن پدرش را درک نمی کرد ، اکتشاف دوستی و خطر کردن پسرش را هم درک نمی کند! تنها چیزی که به ضرب و زور فیلمنامه نویسان و فشار بالا دستی های کمپانی خیلی راحت درک می کند و پذیرفته ه.مجنس.گر.ا بودن ایتن است!!! جالب است که حتی به عنوان صداپیشه هم هیچ بازیگر و هنرمند عاقلی حاضر نشده صدای ایتن باشد و نقش را به کسی سپرده اند که رفتارهای افراطی غیر اخلاقی اش شهره خاص و عام است!!!
(تماشای این انیمیشن به دلیل وجود موردی غیراخلاقی ، بدون نظارت و توضیح والدین ، به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

عملیات هوایی 1947
Kadet 1947
(2021)
سینمای تجاری اندونزی با وجود پتانسیل بالا ، هنوز نتوانسته جایگاه مناسبی در بازار بین المللی بدست آورد . یک دهه قبل دو گانه " یورش " توانست توجهات را به سینمای تجاری اندونزی جلب نموده و پای ستاره آن ، ایکو اویس را به هالیوود باز کند ، اما همانقدر که سینمای تجاری تایلند بعد از موفقیت مجموعه فیلم های اوک بانگ (مبارز تایلندی) ، به محاق رفت و فراموش شد ، سینمای تجاری اندونزی هم بعد از دو یورش ، بار دیگر فراموش شده و ناکام مانده است . " عملیات هوایی 1947 " هم فیلمی نیست که بتواند در بازار بین المللی موفقیتی داشته باشد (که نداشته) و اهمیت آن صرفاً به جنبه تاریخی اش باز می گردد ؛ فیلم ساخته رهبی ماندرا به یکی از مقاطع حساس جنگ استقلال اندونزی از هلند می پردازد ؛ بعد از پایان جنگ جهانی دوم و تسلیم ارتش ژاپن به متفقین و قبل از اینکه نیروهای استعمارگر هلندی فرصت بازگشت پیدا کنند ، نیروهای استقلال طلب اندونزی با معدود سلاح های به جا مانده از ژاپنی ها مجهز شده و اعلام استقلال نمودند . در ابتدا به نظر می رسید هلندی ها به شکلی مشروط با استقلال این کشور موافقت کنند ، اما آنها دست به لشکرکشی زدند و جنگ استقلال اندونزی آغاز شد . شخصیت های اصلی فیلم " عملیات هوایی 1947 " (که معادل دقیقی برای عنوان اصلی فیلم نمی باشد - ضمن اینکه عنوان اصلی فیلم هم در بعضی منابع با حرف K و در بعضی منابع با حرف C آغاز می شود!) کارآموزان جوان تنها پایگاه هوایی ارتش آزادی بخش هستند . تعداد کمی هواپیمای اکثراً قدیمی و مستعمل در این پایگاه وجود دارد و در نتیجه ارتش آزادی بخش شدیداً از نظر پشتیبانی هوایی در مضیقه است . هواپیماهای هلندی هم مرتباً فرودگاه را بمباران می کنند و پرسنل مجبورند هواپیماها را داخل جنگل پنهان کرده و فقط در مواقع بسیار ضروری به پرواز در بیاورند . تنها هواپیمای پیشرفته پایگاه فاقد یک قطعه حیاتی است و یکی از کارآموزان که در زمان جنگ جهانی دوم شاهد سقوط یک هواپیما در نزدیکی روستایشان بوده فکر می کند ممکن است قطعه آن هواپیما به کار بیاید پس با وجود مخالفت فرمانده پایگاه همراه دوستانش مخفیانه راهی سفری خطرناک می شود به امید اینکه هم قطعه را پیدا کند و هم با نامزدش دیدار نماید اما ... همانطور که گفتم این فیلم فقط از نظر تاریخی دارای اهمیت است . از نظر داستان و شخصیت پردازی در حد متوسطی است و از نظر جلوه های ویژه سینمایی حتی از بیشتر فیلم های دفاع مقدسی ما هم ضعیف تر است! اندونزی طی دو دهه اخیر از نظر صنعتی و اقتصادی رشد چشمگیری داشته و در حال تبدیل شدن به یکی از قدرت های برتر اقتصادی جهان است (اتفاقی که دو دهه قبل برای تایلند پیشبینی می شد ، اما آن کشور آنقدر اتفاقات ناگوار مختلف را پشت سر گذاشت که حالا بدون صنعت توریسم جذابش ، عملاً ورشکسته محسوب می شود) پس طبیعی خواهد بود که از سینمای تجاری این کشور در آینده بسیار بیشتر بشنویم ، حتی اگر بیدار کردن دوباره این غول بچه خفته کار راحتی برای سینماگران اندونزی نباشد!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و غیراخلاقی ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

یوفو سوئدی
UFO Sweden
(2022)
دومین ساخته سینمایی ویکتور دانل کارگردان جوان سوئدی هم مثل فیلم اولش " غیر قابل تصور " یک تریلر علمی-تخیلی است ، اما پیچیدگی و هرج و مرج و هیجان آن را ندارد ، تقریباً فاقد اکشن است و داستانی نسبتاً ساده و بسیار کلیشه ایی را روایت می کند . رویدادها و رفتار شخصیت ها صرفاً به این دلیل داستان را پیش می برند که فیلمنامه نویس (خود جناب کارگردان) این طور می خواسته و عملاً منطق درستی پشت داستان وجود ندارد . پدر دنیس که رئیس انجمن غیر دولتی جویندگان یوفو سوئد بوده چند سال قبل به شکل مرموزی ناپدید شد . در طول این سال ها همه به دنیس اینطور قبولانده اند که پدرش دیوانه بوده و در کوهستان راهش را گم کرده و یک بلایی سرش آمده است! اما دنیس که حالا یک دختر جوان باهوش و کله شق است همچنان ته دلش امیدوار است پدرش حقیقت را گفته باشد . در این شرایط ناگهان سر و کله ماشین پدر دنیس در انبار یک مزرعه پیدا می شود و مزرعه دار ادعا می کند ماشین از داخل یک نور شدید به بیرون پرتاب شده است . دنیس مخفیانه به آن مزرعه می رود و مطمئن می شود ماشین متعلق به پدرش است ، بعد نزد همکاران پدرش در انجمن می رود اما متوجه می شود در این سال ها دیدگاه آنها نسبت به مسائل بسیار تغییر کرده و اشتیاقشان را برای کشف حقیقت از دست داده اند بنابراین ... ویکتور دانل اصلاً تکلیف خودش را با داستانی که نوشته و تبدیل به فیلم کرده مشخص نمی کند! دولتی ها در کار انجمن سنگ اندازی می کنند چون فقط دولتی هستند نه اینکه بخواهند روی چیزی سرپوش بگذارند ، افسر پلیس دوست دنیس تبدیل به بزرگترین دشمن او می شود چون بجای اینکه با او همدلی کند و سعی کند از راه درست وارد شود ، صرفاً حاضر نیست پذیرد دنیس و پدرش راست می گفته اند ، مسن ترین فرد انجمن حاضر است به دیگر اعضا خیانت کند اما نپذیرد پدیده غیر قابل توضیحی وجود دارد! ، ما هیچ بشقاب پرنده و موجود فضایی نمی بینیم ، پدیده ناشناخته صرفاً یک کرم چاله زمان-مکانی است که توسط نیرویی پنهان و فاقد توضیح هدایت و کنترل می شود . و دنیس هم در نهایت تصمیم می گیرد بجای دنباله روی از پدرش ، کنار دوست صمیمی او بماند انگار که عشقی ناگفته و فاقد هرگونه نشانه گذاری علنی بین آنها ، که 30-40 سالی با هم اختلاف سنی دارند ، به وجود آمده است! خلاصه که دانل جای خالی های زیادی در متن داستان قرار داده و بدون هیچ توضیحی انتظار دارد بیننده خودش آنها را پر کند!
***

سیسو
Sisu
(2022)
" سیسو " فیلم غافلگیرکننده ای است چون انتظار دیدن چنین فیلمی از سینمای فنلاند را نداریم و از این پس افراد بسیاری خواهند بود که پیگیر ساخته های یالماری هلاندر (کارگردان سیسو) خواهند بود . ابتدا باید توضیح دهم که کلمه Sisu معادل دقیقی در زبان های غیرفنلاندی ندارد اما می توان آن را مترادف با عباراتی مثل سرسختی ، جان سختی ، صلابت ، ثابت قدمی در رسیدن به هدف و ... دانست و فنلاندی ها عموماً برای اینکه برتری و تفاوت نژاد خود را نشان دهند از این عبارت استفاده می کنند! (مردم فنلاند ، واقعاً هم مردم عجیب و متفاوتی هستند! آنها آخرین کشور شناخته شده اروپا هستند و تاریخشان تا پیش از اشغال فنلاند توسط سوئدی ها (حدود 900 سال پیش) تاریک و آمیخته با اساطیر است . آنجا آخرین سرزمین مسیحی شده اروپا است . زبان و فرهنگشان هم تفاوت آشکاری با سایر ملت های اروپایی دارد و فرضیات مختلفی درباره منشا اولیه مردم فین (نژاد فنلاندی ها) وجود دارد که تقریباً همه آنها به نقاط مختلف روسیه امروزی منتهی می شوند) داستان فیلم درباره مرد میانسال سرسخت و کم حرفی است به نام عاتامی کورپی . او که بعداً معلوم می شود قهرمان جنگ با روسها بوده به تنهایی (همراه با اسب و سگش) در بیابان یخ زده لاپلند (شمال فنلاند) دنبال طلا می گردد و درست زمانی که نور انفجارهای دور دست جنگ به دیدرس او رسیده (سال 1944 است ، دولت فنلاند تسلیم شده و متحدان سابق آلمانی با اجرای سیاست زمین سوخته در حال عقب نشینی از برابر روسها به سمت مرزهای نروژ هستند) یک رگه بزرگ طلا کشف می کند . او کیسه بزرگی از طلاها برداشته و راهی شهر می شود و سر راهش از کنار گروهی از سربازان آلمانی عبور می کند . اما گروه دوم به او مشکوک شده و با کشف طلاها سعی می کنند او را بکشند و همگی توسط عاتامی به قتل می رسند . آلمانی های گروه اول باز می گردند و شروع به تعقیب او می کنند و ... سیسو به شکل غافلگیرکننده ایی خشن و بی رحمانه است و فیلم های برادران کوئن و حتی تارانتینو را به یاد می آورد! شخصیت اصلی به خوبی پرداخت شده و داستان قرص و محکم تا نیمه فیلم ، تماشاگر را مشتاق ادامه می سازد ، اما از جایی به بعد دیگر کنترل از دست فیلمساز خارج شده و برای نشان دادن نامیرا بودن قهرمان فیلم به هر ترفند محیرالعقول هالیوودی متوسل شده است! در نتیجه اشتیاق تماشاگر از بین می رود چون می داند عاتامی قرار نیست کشته شود حتی بر اثر سقوط هواپیما!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود سکانس های متعدد خشن ، به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود)
***

هانسان : خیزش اژدها
Hansan : Rising Dragon
(2022)
در بیش از یک هزار سال تاریخ اخیر کره ، جنگ با ژاپن طی سال های 1592 تا 1598 میلادی ، تنها جنگ بزرگ با یک کشور خارجی بوده که به پیروزی کره منجر شده است! پس طبیعی است حالا که صنعت سینمای کره در اوج قرار دارد ، و با در نظر گرفتن علاقه فراوان کره ایی ها به برجسته سازی موفقیت های تاریخی شان ، بارها و بارها به این جنگ پرداخته شود ، آن هم جنگی که روی زمین پیروزی مطلق با ژاپنی ها بود اما بخاطر پیروزی های چشمگیر و دور از انتظار نیروی دریایی کوچک کره روی آب ، نیروهای زمینی ژاپنی هم بتدریج تحت فشار قرار گرفته و مجبور به عقب نشینی شدند . مهمترین فیلم ساخته شده در این موضوع بدون شک " دریاسالار : امواج خروشان " ساخته کیم هان مین است که سال 2014 اکران شد . " هانسان : خیزش اژدها " در واقع پیش درآمدی بر آن فیلم است و ساخته خود کیم هان مین . فیلم دریاسالار به نبرد دریایی بزرگ میونگ نیانگ در سال 1597 می پرداخت و فیلم هانسان درباره اولین نبرد دریایی بزرگ بین دو کشور در سال 1592 است . در هر دو نبرد کره ایی ها با کشتی هایی کمتر اما قوی تر ، و فرماندهی دریاسالار یی سون شین به پیروزی مطلق رسیدند ، با این وجود تعداد فراوان کشتی های ژاپنی و تنگ نظری های رقبای داخلی شین ، باعث شد تا او نتواند از پیروزی هایش بهره برداری کرده و تهاجم ژاپن به کره را زودتر از آنچه رخ داد متوقف سازد . در واقع آخرین نبرد دریایی بزرگ کره و ژاپن در دسامبر 1598 رخ داد و کره ایی ها با کمک ناوگانی از مینگ شکست قطعی و نهایی را بر دشمن وارد آوردند و البته خود دریاسالار هم در این نبرد کشته شد . شاید کیم هان مین با ساخت فیلم سومی درباره این آخرین نبرد ، سه گانه اش را کامل کند! اما درباره خود فیلم ؛ هانسان از نظر جلوه های ویژه نسبت به دریاسالار واقع گرایانه تر و طبیعی تر است و کامپیوتری بودن جلوه های تصویری کمتر به چشم می آید . از نظر داستان و بازیگری هم در سطح قابل قبولی قرار دارد (هرچند به نظرم دریاسالار از این دو جنبه کمی بهتر بود) و برخلاف دریاسالار که فرماندهان ژاپنی را مشتی خودخواه احمق با شخصیت هایی تک بعدی تصویر کرده بود ، در اینجا فرماندهان ژاپنی پرداخت بهتری دارند (هرچند باز هم در نهایت خودخواه و کمی هم احمق اند!) . و نکته پایانی که می خواهم به آن اشاره کنم انگیزه ژاپنی ها از حمله به کره در آن مقطع تاریخی است! کره ایی ها در فیلم هایشان خیلی به این انگیزه نمی پردازند و تنها تصور آنها دشمنی خارجی است که به کشورشان حمله کرد و در صورت پیروزی نهایی ، هدف بعدی اش مینگ چین بود! اما واقعیت این است که ژاپن به رهبری تویوتومی هیده یوشی تازه متحد شده و دوران طولانی جنگ داخلی (معروف به سنگوکو) رو به پایان بود . در عین حال نیروی نظامی عظیمی در ژاپن وجود داشت که تا قبل از اتحاد هر بخش آن به یک دایمیو (جنگ سالار یا رهبر محلی) خدمت می کرد و حالا این نیروی نظامی عظیم باید قبل از اینکه باعث جنگ و ویرانی جدیدی در داخل ژاپن شود به نقطه دیگری فرستاده می شد و نزدیک ترین نقطه شبه جزیره کره بود . به همین سادگی!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود سکانس های متعدد خشن ، به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود)
![]()
bamn ، همه جا bamn است!