تصویر

انیمیشن سریالی

شاهزاده اژدها

فصل چهارم

The Dragon Prince

(2022)

بعد از سه سال بالاخره سر و کله فصل چهارم سریال " شاهزاده اژدها " پیدا شد و فصل پنجمش هم قرار است تا حدود یک ماه دیگر توسط نتفلیکس پخش شود ، اما آمارهای ناامیدکننده از کاهش استقبال و رضایت مخاطبان از فصل چهارم نشان می دهد که اگر در فصل پنجم هم روندی مشابه طی شود ، ممکن است پرونده ساخت فصل ششم برای همیشه بایگانی شود . اما چرا مخاطبان از فصل چهارم رضایت نداشته اند؟ اولاً توجه سازندگان به موارد انحرافی و مد روزی که این روزها دیگر واقعاً گندش را در آورده اند ، بیش از حد است و عملاً محتوای سریال را از نظر اخلاقی نامناسب ساخته . دوماً خیلی از رفتارهای کاراکترها غیر منطقی است و با عقل سلیم جور در نمی آید ، یعنی عملاً مخاطب دارد حرص می خورد که چرا فلان کاراکتر آن کار را کرد یا آن شئ را با خودش برداشت و به جایی برد که نباید می برد؟ سوماً اصلی ترین خط داستانی این فصل این است که قهرمانان داستان باید سراغ یک اژدهای باستانی بروند و چیزی را از او بخواهند ، اما معلوم می شود که آن اژدهای باستانی اصلاً شخصیت معقولی ندارد و جز کوهی از کینه و بدبینی نیست! پس چرا اصلاً ملکه اژدها به دوستانش اجازه داد به دیدن او بروند در حالی که خودش نمی توانست آنها را همراهی کند! و نکته خیلی مهم چهارم ؛ در فصل های قبلی سرنخی وجود داشت که نشان می داد ممکن است پادشاه هاروو هنوز زنده باشد و بتوان جادوی او را باطل کرد ، اما در این فصل هیچ اشاره ایی به این نکته وجود ندارد و مرگ و عدم بازگشت هاروو امری بدیهی و پذیرفته شده است .

(تماشای این انیمیشن به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و غیراخلاقی ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 11 سال توصیه نمی شود)

***

تصویر

تیم میزبان

Home Team

(2022)

تقریباً تمامی فیلم های کمدی که رفقای آدام سندلر ساخته اند ، کمدی هایی بشدت سخیف ، مبتذل و سطحی بوده اند که حتی با سانسور هم نمی شده آنها را برای تماشا قابل تحمل کرد . اما " تیم میزبان " از این قاعده مستثنی است! البته نه اینکه فیلم ساخته چارلز و دنیل کینان فیلم خوبی باشد ، اما با سانسور می توان آن را تماشا و تحمل کرد! نسخه ایی هم که بنده دیدم ام نسخه سانسور شده بوده و در واقع نمی توانم قضاوت کامل و درستی درباره فیلم داشته باشم ، اما دست کمش این است که می توانم با خیال راحت تماشای نسخه سانسور شده را توصیه کنم . آدام سندلر تهیه کننده این فیلم بوده و نقش اولش کوین جیمز است که کارهای مشترک زیادی با هم داشته اند و البته طبق معمول نقش کوچکی هم به راب اشنایدر داده اند تا شب گرسنه نماند! کوین جیمز در این فیلم کمدی یک نقش کاملاً جدی و واقعی دارد ؛ نقش شان پیتون مربی جنجالی لیگ فوتبال آمریکایی (راگبی) . او بعد از قهرمان کردن تیم نیواورلئان سنتز در سه فصل پیاپی 2009 ، 2010 و 2011 ، متهم به تبانی و فساد مالی شد و مجوز مربی گریش تعلیق گردید ، روایت رسمی این است که در طول سال 2012 او مربی یک تیم مدرسه ایی در تگزاس بود و سال بعد ، پس از رفع اتهامات به نیواورلئان بازگشت و تیمش را دوباره قهرمان کرد! فیلم " تیم میزبان " که احتمالاً باید تا حدودی برگرفته از واقعیت باشد درباره دوره مربی گری پیتون در آن تیم مدرسه ایی است! طبق روایت این فیلم ، پیتون برای ملاقات با همسر سابق و پسرش به تگزاس می رود و وقتی متوجه وضعیت فاجعه بار تیمی که پسرش در آن بازی می کند می شود ، سعی می کند به آنها کمک کند اما روحیه سختگیر و پیروزی طلب او باعث می شود که ... همانطور که گفتم کوین جیمز در این فیلم حضوری کاملاً جدی دارد ، حتی کاراکتر نقش کوتاهی هم که راب اشنایدر همیشه دنبال مسخره بازی ، در فیلم بر عهده گرفته خیلی جدی و روشنفکر است و فقط بعضی از کارهایی که به آنها دست می زند نتیجه خوبی ندارند! بار کمدی فیلم بیشتر بر عهده کودک-بازیگران ایفاگر نقش بازیکنان تیم مدرسه ایی است و دو مربی بدردنخورشان! تیلور لاترن که عادت نداریم او را در چنین نقشی ببینیم ، در نقش یک جوان دست و پاچلفتی و فاقد اعتماد به نفس است که خیلی راحت به پیتون اجازه می دهد کنترل تیم را بدست گیرد و دومین نفر هم گری والنتاین است که نقش یک پیرمرد چاق و تنبل اما پر مدعا را بازی می کند! و بزرگترین مشکل فیلم همین است! بازی جدی و کنترل شده جیمز و تا حدودی هم اشنایدر ، باعث شده فیلم به عنوان یک درام خانوادگی-ورزشی معقول باشد ، اما از نظر کمدی بشدت ضعیف است و طرفداران کمدی های سبک کاری سندلر و دوستانش را که انتظار داشتند به موقعیت های خیلی مسخره و عجیب و غریب فیلم بخندند ، حسابی ناامید می کند! در واقع فکر نمی کنم تماشای نسخه بدون سانسور فیلم هم تفاوت چندانی ایجاد نماید!

(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های نامناسب ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)

***

تصویر

مردی به نام اوتو

A Man Called Otto

(2022)

یک درام اجتماعی - خانوادگی صاف و ساده و صادقانه ، که با وجود استفاده از بازیگران اغلب معروف و آشنا ، خیلی راحت پای تماشایش می نشینید و فرض می کنید در حال تماشای زندگی عادی مردم یک محله هستید . فیلم ساخته مارک فوستر (که یک زمانی محبوب جشنواره ها بود اما بعد از رو آوردن به ساخت بلاک باستر - ذره ایی آرامش و جنگ جهانی زد - دیگر کمتر نامی از او شنیده می شد) درباره پیرمردی به نام اوتو (تام هنکس) است ؛ پیرمردی خشک ، مقرراتی و بداخلاق ، و همه کاره محله ، که اخیراً همسر محبوبش را از دست داده ، بازنشسته شده و قصد خودکشی دارد . اما با ورود یک خانواده جدید به محله اوضاع تغییر می کند . ماری (ماریانا تروینو) ، مادر باردار این خانواده شاد و سرزنده دلش برای اوتو می سوزد و با وجود مخالفت پیرمرد ، با او دوست می شود و کم کم پی به دلایل رفتارهای اوتو می برد ... " مردی به نام اوتو " یک فیلم به معنای واقعی کلمه سالم است . یعنی از ادا و اتوارهای مد روز هالیوود در آن خبری نیست ، و در شرایطی که این روزها یافتن چنین فیلم هایی در صنعت سینمای هالیوود کاری واقعاً سخت است ، این فیلم با همه نام های بزرگش ، عملاً از سوی بسیاری از رسانه های زرد و مروج بی و بندباری ، بایکوت شده یا نقدهای مسخره ایی دریافت کرده ، با این وجود توانست باز هم مخاطب خودش را داشته باشد و به تهیه کنندگان نشان دهد ساختن اینگونه فیلم ها فقط پول هدر دادن نیست . و واقعاً حیف که تام هنکس برای بازی در این فیلم نتوانست برای هفتمین بار نامزد اسکار شود .

(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های ناخوشایند ، به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)

***

تصویر

نهنگ

The Whale

(2022)

تنها چیزی که باعث می شود نگویم این فیلم را نبینید ، بازی فوق العاده برندان فریزر است . نهنگ فیلم مهیبی است! تماشاگر را دیوانه می کند ، و در نهایت هم معلوم نمی شود با خودش چند چند است؟! فیلم ساخته دارن آرنوفسکی (که ساخته های قبلی اش هم یکی در میان مالیخولیایی یا چرت و پرت بوده اند ، اما خیلی ها حلوا حلوایش می کنند!) درباره یک استاد دانشگاه به نام چارلی است ؛ او یک هم.ج.نسب.از است و این را از همان سکانس مشمئز کننده ابتدایی می فهمیم! ای کاش حداقل به معنای واقعی کلمه عشق احترام می گذاشتند و برای نشان دادن گرایش جنسی نقش اول فیلم به چنین روش مبتدیانه ایی متوسل نمی شدند! چارلی زمانی همسر و دختر داشته اما بعد از آشنا شدن با مردی دیگر آنها را رها می کند ، از طرف دیگر آن مرد هم از سوی خانواده اش طرد شده و گرفتار افسردگی می شود و تن به مرگی خودخواسته می دهد . حالا چارلی هم همین راه را در پیش گرفته و با زیاده روی در خوردن و تبدیل شدن به موجودی بد هیبت به روزهای پایانی عمرش رسیده . او که خانه نشین شده و فقط بصورت آنلاین (آن هم بدون تصویر) تدریس می کند تنها هم صحبتش زنی است به نام لیز (هونگ چائو) که بعداً می فهمیم در واقع خواهر عشق چارلی بوده! لیز از چارلی مراقبت می کند و به نظر می رسد ته دلش او را دوست دارد ، اما هیچ تلاشی برای جلوگیری از خودویرانگری او نمی کند و با کسانی هم که در این راه قدم بردارند بدرفتاری می کند! در این روزهای آخر (که داستان فیلم در این بازه زمانی رخ می دهد) پای دو نفر دیگر هم به خانه باز شده ؛ یک کشیش جوان (تی سیمپکینز ، همان پسر بچه پر شر و شور مرد آهنی 3 و دنیای ژوراسیک ، فقط قد کشیده) که اصرار دارد راه رستگاری را به چارلی نشان دهد ، اما بعداً معلوم می شود در واقع از خانه و محفل مذهبی خودش فرار کرده و خود را یک طرد شده می داند ، و لیز (سیدی سینک) دختر نوجوان چارلی که دور از چشم مادرش پیش او می آید تا آزارش دهد در حالی که چارلی او را می پرستد و مقاله ایی را که در کودکی در نقد کتاب " موبی دیک " نوشته بوده همچون انجیلی گرانبها پیش خود نگه داشته و مرتب می خواند . لیز آنقدر بدجنس است که وقتی پی به راز کشیش می برد با خانواده اش تماس می گیرد و او را لو می دهد ، اما معلوم می شود که آنها کشیش را بخشیده اند و می تواند به خانه بازگردد ، و چارلی بجای اینکه عمل لیز را از روی بدجنسی و بی رحمی ببیند ، بیشتر او را دوست می دارد و لیز هم در نهایت حاضر می شود آخرین خواسته پدرش (خواندن مقاله توسط خودش) را انجام دهد تا او رستگار شود! به همین مزخرفی و بی هودگی . در واقع کل داستان فیلم را برایتان تعریف کردم که اگر خیلی مشتاق تماشای برندان فریزر زیر آن گریم سنگین و بدهیبت نیستید (فریزر برای بازی در این فیلم خودش را چاق کرده ، اما معلوم است که نمی شود یک دفعه تبدیل به آدمی دویست و خورده ایی کیلویی شد و بعدش جان سالم به در برد!) چیزی را از دست نداده باشید!

(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیراخلاقی و ناخوشایند ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود)

***

تصویر

آواتار : راه آب

Avatar : The Way of Water

(2022)

بالاخره قسمت دوم حماسه عظیم جیمز کامرون را هم دیدیم ، اما هنوز خبری از بادهای زمستان نیست! کامرون تمام تلاشش را کرده که تاخیر 12 ساله اش در به نمایش در آوردن دومین آواتار را با جلوه های ویژه چشمگیر و خیره کننده ، خیره کننده تر از قسمت اول ، جبران نماید . اگر اولین فیلم آواتار مملو از شگفتی های بصری دست نیافتنی بود ، قسمت دوم چنان تصاویر چشم نواز و طبیعی دارد که باورتان نمی شود 99% آن حاصل کار متخصصان جلوه های ویژه است . اما ای کاش در این 12 سال کامرون روی فیلمنامه هم بیشتر کار کرده بود و با داستانی چنین ساده و کلیشه ایی مواجه نبودیم ؛ شانزده سال از حوادث فیلم اول بر روی سیاره پاندورا گذشته ، جیک سالی (سم ورتینگتون) با نیتری (زویی سالدانا) ازدواج کرده و صاحب دو پسر شده اند . آنها ضمناً دختر کیری (سیگورنی ویور) را هم که پس از مرگ او از آواتارش زاده شده به فرزندی گرفته اند و از اسپایدر (جک چمپیون) پسر بچه انسان یتیمی هم مراقبت می کنند . اما انسان ها این بار با ناوگانی بزرگتر و مجهزتر باز می گردند و نبردی سخت آغاز می شود . کرتیچ پلید (استفان لنگ) هم در قالب یک آواتار بازگشته تا از جیک انتقام بگیرد . جیک که متوجه می شود تنها هدف کرتیچ انتقام از او و کشتن خانواده اش است ، همراه آنها پیش یک قبیله جزیره نشین در وسط اقیانوس فرار می کند . جزیره نشین ها آداب و رسوم خودشان را دارند و درگیر جنگ جنگلی ها با انسان ها نمی شوند اما ... از کلیشه ایی بودن داستان که بگذریم ، بعضی نکته ها و سئوالات در متن هستند که نمی توان آنها را با رضایت پذیرفت و زیر سئوال نبرد ؛ مثلاً گفته می شود انسان ها این بار به شکلی انبوه و سازمان یافته از راه رسیده اند چون زمین دیگر جای زندگی کردن نیست . یعنی شانزده سال قبل آنها این نکته را نمی دانستند؟ و طوری جا گیر می شوند و ساخت و ساز می کنند که انگار دهها سال است مستقر شده اند ، آن هم وسط جنگ با ناوی ها . اما از آن عجیب تر انگیزه انسان ها برای شکار موجودات نهنگ مانند دریاهای پاندورا است . شکارچیان ادعا می کنند عصاره مغز این موجودات اکسیر جوانی است و با ارزش ترین ماده دنیاست! خب ، چند سال طول کشیده تا با آزمایش و آزمون و خطا به چنین کشفی برسند؟ آیا بار اولی که در پاندورا بودند این آزمایشات شروع شده یا بعداً در زمین به این کشف رسیده اند؟ و مورد دیگر ، ماجرای هیولای تنهاست . ناوی های جزیره نشین طوری درباره دلیل طرد شدن او صحبت می کنند انگار ماجرایی مربوط به سال ها پیش بوده ، اما می دانیم که شکار نهنگ سانان پاندورا در همین یک سال اخیر آغاز شده و خیلی قدیمی نیست! کامرون می توانست خیلی ساده در فیلمنامه اینطور راهنمایی کند که انسان ها در همان بار نخست حضور در پاندورا هم با انگیزه ایی متفاوت به شکار هیولاهای دریایی می پرداخته اند و بعداً که اجزا بدن آنها را به زمین فرستاده اند ، آن اکسیر را کشف نموده اند . اما اگر هم چنین چیزی مد نظر کامرون بوده ، آن را در فیلمنامه نیاورده و اجازه داده مثل یک حفره خالی باقی بماند .

(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و غیر اخلاقی ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)

***

تصویر

خانواده فیبلمن

The Fabelmans

(2022)

جدیدترین ساخته استیون اسپیلبرگ داستان یک زندگی است و سه عشق . فیلمی که به گفته بسیاری (و البته به نقل از خود اسپیلبرگ) خودزندگینامه است و برگرفته از تجربیات کودکی و نوجوانی استاد . زندگی خانواده فیبلمن ، یک خانواده طبقه متوسط یهودی در آمریکای دهه های پنجاه و شصت ، بستر اصلی روایت فیلم است . عشق اول ، عشق سمی ، پسر خانواده ، به سینماست . عشقی که با تماشای " بزرگترین نمایش روی زمین " ساخته سیسل بی دمیل در سمی 8 ساله برانگیخته می شود و تا پایان فیلم شعله ور باقی می ماند ، پایانی که در آن سمی جوان برخوردی کوتاه با خود سیسل بی دمیل دارد ، برخوردی که می توانست هرکسی را از صنعت سینما فراری دهد ، اما دیگر می دانیم که در مورد سمی برعکس است و اشتیاق او را بیشتر خواهد کرد . در واقعیت هم اسپیلبرگ در جوانی برخورد کوتاهی با دومیل داشته و به قول خودش آن برخورد به این شورانگیزی نبوده است! عشق دوم ، عشق سمی به خانواده اش است ، او آنها را با تمام وجود دوست دارد و هیچ وقت به خواسته هایشان نه نمی گوید حتی اگر باعث شود خواسته های خودش را نادیده بگیرد یا به تعویق بیاندازد . بخصوص رابطه سمی با مادرش بسیار پیچیده و پر رمز و راز است . سمی چیزی را در مورد مادرش کشف می کند که بنیان های خانواده به ظاهر شادشان را زیر و رو خواهد کرد . اما برای سمی هیچ چیز مهمتر از شادی مادرش نیست و بنابراین در اواخر فیلم طول می کشد تا متوجه شود شاد بودن مادرش به معنای ناراحتی پدرش است . اما عشق سوم ، عشقی خام و از سر سادگی و هوس های نوجوانه است و سمی تنها زمانی متوجه می شود فریب خورده که از ته دل عاشق شده و دیگر قادر به کتمان آن نیست . خانواده فیلبلمن یک درام کامل است . از فیلمنامه نمره کامل می گیرد ، از بازیگری نمره کامل می گیرد ، از کارگردانی نمره کامل می گیرد ، از فیلمبرداری نمره کامل می گیرد و ... خلاصه این فیلمی است که هر جوان علاقه مند به فیلمسازی باید آن را تماشا کند و کلی درس بیاموزد . این فیلمی است که اگر انتخاگران آکادمی اسکار دنبال سوژه های عجیب و غریب و خط شکن نبودند ، می توانست به راحتی بجای " همه چیز همه جا به یک باره " عجیب و غریب و خط شکن ، جوایز اسکار را درو کند! خانواده فیبلمن در هفت رشته نامزد اسکار شد و هیچ اسکاری نگرفت ، اما هرطور حساب می کنم ، حتی با معیارهای عجیب و غریب آکادمی ، اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد حق جاد هیرش 88 ساله بود که با آن حضور چند دقیقه ایی در نقش دایی بوریس ، کل صحنه را از آن خود کرده بود .

(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیراخلاقی ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)