نقد کوتاه (38) - b
![]()

انیمه مینی سریالی
حاشیه اقیانوس آرام : سیاه
فصل دوم
.
Pacific Rim : The Black
(2022) :
مقدمه چینی های درباره این سریال انیمه را حدود یک سال قبل در توضیحات فصل اول نوشته بودم ، بنابراین خیلی سریع و کوتاه می رویم سر اصل مطلب ؛ در این فصل سرعت روایت داستان افزایش یافته و صحنه های اکشن و زد و خورد بیشتری را شاهد هستیم که از این لحاظ نسبت به فصل اول بهتر است . با این وجود همچنان نقطه ضعف اصلی باقی مانده و حتی بیشتر هم شده! بسیاری از سئوالات همچنان بی جواب باقی مانده یا جواب هایی گنگ و دو پهلو دارند . سوراخ های بزرگی هم در فیلمنامه و طرح انیمیشن دیده می شود! مثلاً در ابتدای فصل اول دیدیم که تمام ارتباطات رادیویی و ماهواره ایی با قاره استرالیا خیلی بی دلیل قطع شد! اما در فصل دوم پی می بریم که یک پایگاه نجات بزرگ و کاملاً مجهز ارتشی وجود دارد که قهرمانان داستان می خواهند به آن برسند و می رسند و البته که پایگاهی که به آن می رسند و حتی اشخاصی که در پایگاه منتظرشان هستند دقیقاً به همان صورتی هستند که در لحظات آخر حیات یکی از کاراکترها توسط کامپیوتر برایش شبیه سازی شده بود! پس یا داستان خیلی پیچیده تر از این حرف هاست یا تیم طراحان سریال به قصد صرفه جویی در منابع دست به این اشتباه مضحک و گمراه کننده زده اند! و احتمالاً پاسخ این سوال را هیچوقت نخواهیم فهمید ، چون از نظر تعداد مخاطب ، همان فصل اول هم روی لبه تیغ بود و تهیه کنندگان به سختی برای ساخت فصل دوم رضایت دادند ، و طبق آمارهای رسمی مخاطب فصل دوم حتی به اندازه نصف فصل اول هم نبوده است!
(تماشای این سریال به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

میشان غیرممکن
.
Mishan Impossible
(2022) :
احتمالاً می توانید حدس بزنید که خیلی میانه خوبی با سینمای هند ندارم! البته نه اینکه کلاً سینمای هند را قبول نداشته باشم ، اما در مقیاس عظیم تولید در سینمای هند ، شاید از هر 10 یا 20 هزار فیلمشان ، از یکی خوشم بیاید و تماشا کنم! اما ممکن است ندانید که سینمای هند دو شاخه اصلی دارد ؛ یکی سینمای تجاری سنتی هند که مرکز آن در مومبای (بمبئی) است و تقریباً همه فیلم های تولید شده در این بخش به زبان هندی رسمی تولید می شود و همه می دانیم که به بالیوود معروف است! اما در جنوب و جنوب شرق هند صنعت سینمای مستقلی وجود دارد چون اغلب مردم این نواحی زبان هندی رسمی را بلد نیستند و به زبان های دراویدی (مثل تلوگو و تامیلی) تکلم می کنند . تا چند سال قبل روال کار اینگونه بود که اغلب فیلم های تولید بالیوود در این مناطق با دوبله زبان های محلی اکران می شد اما در مقابل معدود فیلم های تولید شده به زبان های دراویدی در جنوب هند فقط در همین نواحی پخش می شدند و در سایر نواحی و خارج هند ناشناخته می ماندند . لیکن چند سالی است که به لطف سیاست های سنت گرایانه حاکم شده بر هند ، صنعت سینمای جنوب هم توسعه یافته و فیلم هایشان علاوه بر نواحی شمال هند ، در سرتاسر جهان مورد توجه قرار گرفته است و برند تالیوود که اشاره به این فیلم ها دارد ، در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی برای بالیوود است . از مهمترین فیلم های تالیوود در سال های اخیر می توان به باهوبالی 1 و 2 ، آر آر آر ، ویکرام و ... اشاره کرد . " میشان غیرممکن " اصلاً در رده فیلم های معروف و پرفروش تالیوودی قرار نمی گیرد ، با این وجود تصادفاً تیزرش را دیدم و خوشم آمد و خودش را هم که تماشا کردم انصافاً فیلم بامزه ایی است! فیلم ساخته ساروپ آر اس جی داستان درست و درمانی ندارد و بیشتر یک فیلم کمدی موقعیت است که باید از شوخی هایش لذت ببرید و خیلی آن را جدی نگیرید! سه پسر بچه به نام های راگوپاتی ، راگوآ و راجارام ساکن روستای کوچکی در ایالت آندرا پرادش ، رویاهای بزرگی در سر دارند و شجاعت رسیدن به این رویاها را هم دارند اما برخلاف اغلب بچه های فیلم های سینمایی شرق و غرب عالم که همه فن حریف و همه چیزدان هستند ، این سه دوست اصلاً بچه های باهوشی نیستند و فقط ادای بچه های باهوش را در می آورند! آنها دلشان می خواهد یک شبه پولدار شوند و با همین هدف راهی بمبئی می شوند تا جایزه دستگیری یک جنایتکار معروف را بدست بیاورند ، اما نادانی آنها باعث می شود بجای بمبئی از بنگلور سر در بیاورند ، جایی که یک باند بزرگ ربایش و قاچاق کودکان فعال است و گروه کوچکی هم به رهبری زن جوانی دنبال گیر انداختن این باند و تحولشان به پلیس حین ارتکاب جرم می باشند ...
***

قرمز شدن
.
Turning Red
(2022) :
نخیر ، تا گند چیزی را بالا نیاورند ول کن نیستند! میانه روی هم چیز خوبی است! نه به آن وقتی که همه شخصیت های اصلی انیمیشن های سینمایی مو طلایی و چشم آبی بودند ، نه به حالا که همه شخصیت های اصلی یا چینی هستند یا در بهترین حالت لاتینی! " قرمز شدن " انیمیشن خوبی است و پیام های اخلاقی نسبتاً خوبی هم دارد اما به عنوان محصولی از پیکسار اصلاً در حد استانداردهای این استودیو نیست و شاید دلیل این مسئله به چینی الاصل بودن اغلب عوامل تولید این محصول بر گردد . ظاهراً والت دیزنی و پیکسار برای اینکه محصولات جدید و متفاوتشان واقعاً متفاوت باشند و خیلی از ریشه های فرهنگی ملتی که داستانشان را تعریف می کنند دور نباشند ، بدون توجه به قدرت کیفی تیم تولید ، بیشتر روی بومی سازی تیم تولید متمرکز می گردند و در اینجا هم که داستانی با تم فرهنگی چینی را تعریف می کنند تیم تولیدشان به رهبری دومی شی باید مطابق این قاعده می بوده باشد . دختر قهرمان داستان قرمز شدن می لی نام دارد ، او 13 ساله است و شاگرد اول کلاس در همه درس ها! می لی از یک طرف پایبند اصول سنتی خانواده شان است و از طرف دیگر به همراه چهار دوست صمیمی اش علاقه پنهانی به موسیقی و هیجانات ناشی از در آستانه بلوغ بودن دارد . یک شب سر همین مسائل با مادر سختگیرش مشکل پیدا می کند و صبح که از خواب بر می خیزد خود را در هیبت یک پاندای قرمز غول آسا می بینید . بعداً کاشف به عمل می آید که ظاهراً این یک جادوی خانوادگی است که همه دخترهای خانواده لی به آن دچار می شوند و هرچند قابل کنترل است اما می توان با اجرای یک جادوی خاص آن را برای همیشه از شخص دور کرد . در حالی که خانواده لی در تدارک اجرای آن جادو هستند ، می کم کم متوجه می شود که داشتن جادوی پاندای قرمز خیلی هم بد نیست و ... اولین نکته منفی مهمی که به چشم می آید طبق معمول کلیشه مادرسالار سختگیر و سنت گراست که اگر خلاف میلش عمل کنید دنیا را زیر و رو می کند! اما نکته منفی اصلی که باعث می شود این انیمیشن بویژه به عنوان یک محصول پیکساری نمره کامل نگیرد ، کم عمق بودن اثر است . یکی از ویژگی های منحصر به فرد انیمیشن های معروف پیکسار توجه ویژه به تمامی جزئیات و عمق داشتن پس زمینه است که باعث می گردد برای تک تک اشیا و نماهای این انیمیشن ها بشود داستانی جداگانه تعریف کرد . اما قرمز شدن فاقد این عمق و توجه به جزئیات است و تمام تمرکز تیم سازنده روی داستان اصلی بوده . از سوی دیگر پیام های اخلاقی و تربیتی این انیمیشن جالب توجه هستند و بزرگترین امتیاز آن به حساب می آیند و مهمترینش اینکه والدین باید فرزند در آستانه بلوغشان را درک کنند و او را برای قرار گرفتن در مسیر درست راهنمایی نمایند نه اینکه خواسته ها و امیال مقتضای سنشان را سرکوب نموده و حسی از درک نشدن را در آنها ایجاد نمایند که باعث سرکشی بیشتر فرزندشان می شود .
***

آنچارتد
.
Uncharted
(2022) :
باز هم یک اقتباس ضعیف و احمقانه دیگر از یک گیم معروف و پرطرفدار . آدم شکاک می گوید هالیوودی ها شاید اصلاً از صنعت گیم خوششان نمی آید و برای اینکه بگویند گیمرها یک مشت احمق هستند ، از گیم ها اقتباس های احمقانه می سازند! شاید این طور باشد اما نگاهی به کارنامه تیم تولید فیلم نشان می دهد که خانه از پایبست ویران است! فقط در همین حد بدانید که فیلم توسط روبن فلشر (سازنده ونوم (2018)) کارگردانی شده است! در این فیلم تام هالند نقش ناتان دریک را بازی می کند . ناتان یا به اختصار نیت که در کودکی یتیم شده به همراه برادرش سم ، خود را از نسل سر فرانسیس دریک معروف می دانستند و اعتقاد داشتند رسالت خانوادگی آنها یافتن گنج گمشده ماژلان است . سم سال ها قبل از یتیمخانه فرار کرد و بعد از مدتی ارتباطش با نیت قطع شد . حالا نیت پیشخدمت جیب بر یک کافه است تا اینکه با ویکتور سالیوان (مارک والبرگ) معروف به سالی آشنا می شود که ادعا می کند دوست و همدست سم بوده و حالا برای یافتن گنج گمشده ماژلان به کمک او احتیاج دارد ، اما در این بین یک دختر حقه باز (سوفیا علی) و یکی از نوادگان خدمه ماژلان (آنتونیو باندراس) و یک زن مزدور خطرناک (تاتی گابریله) هم به دنبال یافتن این گنج هستند ... فیلم هایی از این دست در سال های اخیر زیاد ساخته شده اند ؛ توم رایدر ، ماجراجویی در جنگل ، شهر گمشده ، اعلان قرمز و ... و مطمئن باشید آنچارتد سینمایی هیچ چیز جدیدی که برای ارائه نسبت به این فیلم ها ندارد هیچ ، کلیشه ایی ترین و احمقانه ترین ایده های این فیلم ها را هم به بدترین شکل ممکن سرقت کرده است . فقط همین قدر بگویم که نبرد نهایی پرده آخر فیلم در هوا رخ می دهد روی کشتی های چوبی پوسیده 500 ساله مملو از طلا که توسط بالگرد به آسمان بلند شده اند و اصلاً خیال متلاشی شدن ندارند!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و غیر اخلاقی ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

دکتر استرنج در جنون چند جهانی
.
Doctor Strange in The Multiverse Of Madness
(2022) :
حرفم را پس می گیرم! " دکتر استرنج در جنون چند جهانی " اصلاً به پیچیدگی " مرد عنکبوتی : راهی به خانه نیست " نیست! دکتر استرنج در ... مشکل پیچیدگی ندارد ، مشکل منحرف شدن از مسیر اصلی ریل گذاری شده توسط فیلم های قبلی دنیای سینمایی مارول را دارد! مسیری که می گفت " بیایید مردم را سرگرم کنیم و پول در بیاوریم " در این فیلم تبدیل شده به " بیاید پول در بیاوریم و بعدش هم باز پول در بیاوریم! " . در واقع مشکل این است که سازندگان دومین فیلم مثلاً مستقل دکتر استرنج بجای تمرکز روی داستان و پرداخت آن ، حواسشان فقط به این بوده که تا می توانند برای فیلم ها و سریال های بعدی مارول مصالح داستانی فراهم کنند! سم ریمی کارگردان هم که بعد از موفقیت دو فیلم اول مرد عنکبوتی اش ، اوضاع خیلی خوبی نداشته ، هرچه از طرف تهیه کنندگان و سرمایه گذاران دیکته شده محقق نموده تا بلکه دوباره به روزهای اوج عزتش در هالیوود بر گردد . البته دکتر استرنج در ... به آن بدی هم نیست ، اما در مقایسه با فیلم اولش که سال 2016 اکران شد قطعاً ناامید کننده است! فیلم با کابوسی شروع می شود که طی آن یک نسخه از دکتر استرنج (بندیکت کمبریج) همراه دختری ناشناس در جهانی در هم ریخته مورد حمله موجودی ناشناخته قرار می گیرد و کشته می شود و دکتر استرنج اصلی از خواب بیدار می گردد . روز عروسی دکتر پالمر است و طبیعتاً دکتر استرنج که داماد مراسم نیست حال خوبی ندارد اما ناگهان یک موجود اختاپوس مانند به نیویورک حمله می کند و ظاهراً دنبال همان دختری است که دکتر در خواب دیده بود . استرنج با کمک وانگ (بندیکت وانگ) هیولای اختاپوسی را شکست می دهد و دختر را که آمریکا چاوز (سوچی گومز) نام دارد نجات می دهد و معلوم می شود دختر توانایی سفر بین جهان های موازی را دارد و برای همین یک دشمن ناشناس موجودات جادویی را برای به دام انداختنش می فرستد . استرنج تصمیم می گیرد از واندا ماکسیموف (الیزابت اولسن) کمک بگیرد اما خیلی زود معلوم می شود دشمن ناشناس خود واندا است که حالا خودش را اسکارلت ویچ می نامد و ... واندا ماکسیموف که یکی از کاراکترهای محبوب فیلم ها و سریال های قبلی مارول بود ، در اینجا تبدیل به یک آدم کاملاً بی منطق و عصبانی شده که برای رسیدن به بچه های خیالی اش حاضر است دست به هر جنایتی بزند و هر چند تعداد دنیا را که لازم باشد از بین ببرد . خب می گویند مهر مادری حد و مرز ندارد ، اما اینجا دیگر شورش را در آورنده اند! اما مشکل اصلی فیلم این نیست ، مشکل فیلم وقتی واقعاً شروع می شود که استرنج و چاوز به یک جهان موازی می روند که در آنجا بجای انتقامجویان ، ایلومیناتی گروه ابرقهرمانان زمینی را تشکیل می دهند ؛ مجموعه ایی ناهمگون و غیر منطقی از ابرقهرمانان حاشیه ایی دنیای کامیک های مارول که تنها کارکردشان این است که برای فیلم و سریال های بعدی مجموعه زمینه سازی کنند و البته که خیلی راحت و مثل آب خوردن مغلوب واندا می شوند! تا قبل از اینجای فیلم ، می شد منطق داستانی آن را باور و تحمل کرد ، اما از اینجا به بعد دیگر فیلم روی هوا می رود و همه چیز گره می خورد با کاسب کاری تهیه کنندگان . فقط خدا می داند با مسیری که در این یکی-دو سال اخیر مارول و دیزنی در پیش گرفته اند تا چند سال دیگر دنیای سینمایی مارول چه شلم شوربایی خواهد شد!!!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

جانوران شگفت انگیز : اسرار دامبلدور
.
Fantastic Beasts : The Secrets of Dumbledore
(2022)
سومین فیلم از سری جانوران شگفت انگیز باز هم به کارگردانی دیوید یتس ، روندی طولانی و پر چالش را برای تولید پشت سر گذاشت ، از همه گیری کرونا که مراحل تولید را مدتها به تعویق انداخت ، تا کنار گذاشتن جانی دپ از ترس فمینیست های طرفدار امبر هرد (هرچند اخیراً دادگاه به نفع دپ رای داده و حالا امبر هرد بخاطر دروغ هابش به منفورترین بازیگر هالیوود تبدیل شده است!) . شیوع کرونا و افتادن فاصله 4 ساله بین فیلم های دوم و سوم طبیعتاً باعث شده آتش اشتیاق هواداران کمی فروکش کند و فیلم در گیشه نسبت به دو فیلم قبلی توفیق کمتری پیدا نماید ، اما جایگزین شدن مدس میکلسون بجای جانی دپ یک موهبت اجباری برای فیلم بوده است! با اینکه بازی دپ در نقش گلرت گریندل والد خبیث قابل قبول بود ، اما میکلسون کاملاً نقش را از آن خود کرده و دیگر نمی توانیم دپ را در قالب این کاراکتر در ذهن مجسم نماییم . ضمناً به نظر می رسد مهمترین ایراد وارد بر فیلم قبلی (که در نقد کوتاه آن فیلم توضیح داده ام) تا حدودی برطرف شده باشد و برخی جزئیات فیلمنامه که با طرح داستانی کتاب های هری پاتر در تناقض بود در فیلمنامه اسرار دامبلدور اصلاح شده یا مورد توضیح قرار گرفته است . با همه این حرف ها فیلم همچنان چند ایراد اساسی دارد مثلاً تحول روحی کریدنس (با بازی ازرا میلر ، که این روزها او هم حسابی دردسرساز شده و خیلی شانس آورده اند که بهانه خوبی برای کنار گذاشتنش از فیلم های بعدی دارند!) غیر قابل باور و زیادی سر هم بندی شده است! یا تلاش برای نشان دادن اینکه گریندل والد عشق را درک نمی کند با تکیه بر درک نشدن کوئینی (آلیسون سودول) از سوی او ، به مرز احمق نشان دادن گریندل والد کشیده شده است! اما مهمترین نقطه ضعف فیلم تقصیر خود خانم رولینگ است! وقتی بنده و خیلی های دیگر کتاب " هری پاتر و هدایای مرگ " را خواندیم برداشتمان از روابط گریندل والد و دامبلدور در نوجوانی یک دوستی صمیمانه و مملو از رویا پردازی بود ، چیزی که تقریباً همه ما آن را تجربه کرده ایم . اما کمی بعد از انتشار این کتاب ، خانم رولینگ در یک کنفرانس همه چیز را خراب کرد و گفت گریندل والد و دامبلدور همج.نس ب.از بوده اند! به این ترتیب تمرکز سازندگان فیلم اسرار دامبلدور روی این نکته بوده که نشان دهند عشق بین این دو کاراکتر ناشی از یک علاقه جسمی و جنسی بوده نه یک دوستی صمیمانه و ناشی از رویاپردازی های نوجوانانه!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و ترسناک به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
bamn ، همه جا bamn است!