تصویر

سریال پیکی بلیندرز {نقابداران}

فصل اول تا ششم
.
Peaky Blinders
(2013-2022) :

فکر نمی کنم سریال محبوب بی بی سی انگلیس نیاز چندانی به معرفی داشته باشد . سریالی با محوریت استیو نایت که در 6 فصل و 36 قسمت ساخته شد ، و بیشتر به خاطر پایان های حیرت انگیز هر فصل اش بین مخاطبان به شهرت و محبوبیت رسید . این سریال داستان خیالی یک خانواده است در جنوب بیرمنگام بریتانیای بعد از جنگ جهانی اول که از راه شرط بندی های غیر قانونی و حضور در انواع و اقسام اقدامات خلافکاری و بی رحمانه و البته هوش بالای مغز متفکر جوان خانواده ، بتدریج طی فصول مختلف پله های ترقی را طی و به بزرگترین تشکیلات تبهکاری در انگلیس تبدیل می شوند . در هر فصل این خانواده با مشکلات و دشمنان خطرناکی مواجه می شوند که در صدد نابودی آنها هستند و تعدادی از اعضا و متحدان خانواده هم قربانی می شوند اما هر بار با هوشمندی تامی شلبی (کیلیان مورفی) در قسمت آخر دشمنان شکست می خورند و مشکلات حل می شوند هرچند معمولاً پایه های چالشی بزرگتر برای فصل بعدی ریخته می شود! تنها فصلی که از این قاعده مستثنی شد فصل پنجم بود که در پایان آن تامی به این نتیجه رسید به حریفی برخورد کرده که توانایی شکستش را ندارد! اما در فصل ششم این رقیب هم شکست خورد و تامی در حالی که به سوی نابودی سوق داده شده بود با بازگشتی ناگهانی وعده ادامه داشتن داستان را داد در حالی که مسئولان بی بی سی گفته بودند فصل ششم پایان کار است! شایعاتی وجود دارد که ممکن است ادامه داستان در قالب یک فیلم سینمایی ساخته شود ، اما هنوز هیچ خبری از پیش تولید آن نیست . به هر حال از فیلمنامه قوی ، بازی های خارق العاده و آن تصویرسازی بی نظیر طراحان صحنه و لباس که بگذریم ، نکته ایی که با آن مشکل دارم تلفیق بیش از حد داستان خیالی با واقعیت در دو فصل پایانی است . در فصل های ابتدایی اغلب رقبا و دشمنان شلبی ها در واقعیت شخصیت هایی تاریخی و حقیقی بوده اند که در این داستان خیالی وارد می شوند ، اما در دو فصل آخر این خانواده خیالی شلبی هستند که وارد واقعیت می شوند! در این بخش شخصیتی تاریخی حضور دارد به نام اوزوالد موزلی (سم کلفلین) که رهبر نازی های بریتانیا است و تامی به او نزدیک می شود تا راهی برای نابودی اش پیدا کند! در اینجا به موزلی و رابطه اش با هیتلر بیش از حد بها داده می شود و ادعا می گردد که او می تواند 20 ملیون نفر را در بریتانیا برای به قدرت رسیدن نازی ها بسیج کند! اما واقعیت این است که ادوارد موزلی واقعی یک دلقک سیاسی بیشتر نبود و هوادارانش هیچگاه از چند صد هزار نفر فراتر نرفتند ، و با آغاز جنگ جهانی دوم به سرعت از صحنه سیاسی بریتانیا کنار گذاشته شد . خیلی از کشورهای اروپایی در سال های اخیر تصویر واقع گرایانه تر و عادلانه تری از حقایق جنگ جهانی دوم در فیلم ها و سریال هایشان به نمایش گذاشته اند . اما بریتانیایی ها همچنان اصرار دارند روایت خاص و محبوب خود را از این برهه مهم تاریخ اروپا بیان کنند و حقایق را به شکلی دستکاری نمایند که نسل های آینده هم شکی در حقانیت آنها نداشته باشند . و همین مسئله است که کمی جذابیت دو فصل آخر سریال را برایم کاهش داده و با توجه به اینکه تامی شلبی در نهایت نتوانست اقدامی علیه موزلی انجام دهد ، کاملاً می توان حدس زد فیلم سینمایی احتمالی درباره تقابل نهایی بین این دو و احتمالاً نقشه تامی برای سرنگون کردن نازی های بریتانیا در آغاز جنگ جهانی دوم خواهد بود!



(تماشای این سریال به دلیل وجود سکانس های متعدد خشن و صحنه های غیر اخلاقی ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 18 سال اکیداً توصیه نمی شود)


  ***      

       

تصویر

سرباز گمنام
.

The Unknown Soldier
(2017) :

شاید حتی در خود فنلاند هم بعضی از نوجوانان و جوانان ندانند که کشورشان در جنگ جهانی دوم دوشادوش آلمان علیه متفقین و بالاخص ارتش سرخ شوروی جنگیده است! پروپاگاندای رسانه ایی کشورهای متفق از همان آغاز جنگ جهانی دوم تا همین الان سعی در لاپوشانی بسیاری از حقایق داشته است و حضور نظامیان فنلاندی ، رومانیایی ، مجار ، کروات ، بوسنیایی و ... در کنار آلمانی ها در این جنگ ، یکی از این موارد است . هر کجا هم که مجبور به اعتراف به این نکات شده اند طوری آن را تحریف کرده اند که انگار این مردم به زور سرنیزه برای آلمان جنگیده اند! این چه زور سرنیزه ایی است که مثلاً بعد از پایان جنگ جهانی دوم متفقین متوجه شدند تراز تجارت مجارستان با آلمان در طول جنگ بیشتر برای بوداپست درآمد داشته تا برلین؟! " سرباز گمنام " ساخته آکو لوهمیس ، با نشان دادن آنچه واقعاً در جنگ جهانی دوم بر ارتش فنلاند گذشته ساخته شده و از این لحاظ حائز اهمیت است . اما فیلم از نظر ساختاری مشکلات فراوانی دارد و بزرگترین مشکلش این است که نمی تواند روی یک موضوع یا شخص بخصوص تمرکز کند و می خواهد در زمان نزدیک به 3 ساعته اش کل آنچه بر ارتش فنلاند گذشته را روایت نماید . فیلم در ظاهر روایت حضور یک یگان از مسلسل چی های ارتش فنلاند در جنگ است و یک کهنه سرباز که حضور پررنگی در این یگان دارد ، اما در عمل سازندگان نتوانسته اند از تک تک نیروهایی که طی بیش از سه سال حضور در جنگ با ارتش سرخ در این یگان جنگیده و اغلب کشته می شوند بگذرند و اصلاً برای همین اسم فیلم را سرباز گمنام گذاشته اند تا مثلاً بگویند فیلم قهرمان مشخصی ندارد و تک تک سربازان قهرمان بوده اند! یک فیلم جنگی موفق فیلمی است که روی یک اتفاق یا یک شخصیت خاص تمرکز داشته باشد و تقریباً تمامی فیلم هایی که مثل " سرباز گمنام " قصد کلی گویی و نشان دادن همه چیز را دارند ، آثاری ناموفق و ناکارآمد از آب در آمده اند .



(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
 
***       
 

        

تصویر

مونیخ : لبه جنگ
.

Munich : The Edge of War
(2021) :

و باز هم ، و باز هم تحریف تاریخ! سپتامبر 1938 است و آلمان در آستانه حمله به چکسلواکی قرار دارد . کشورهای اروپایی و بخصوص انگلستان در تکاپو هستند تا جلوی این جنگ را بگیرند . بالاخره قرار می شود رهبران آلمان ، ایتالیا ، انگلستان و فرانسه در مونیخ ملاقات و درباره آینده چکسلواکی تصمیم گیری نمایند . در این بین خبر می رسد که افرادی در داخل آلمان می خواهند سندی محرمانه و مهم را که نشان می دهد هیتلر تحت هر شرایطی جنگ را به راه خواهد انداخت به دست انگلیسی ها برسانند . منشی جوانی (جورج مک کی) مامور می شود با تیم همراهان نویل چمبرلین نخست وزیر (جرمی آیرونز) به مونیخ رفته و این سند مهم را بدست آورد! در مونیخ معلوم می شود کسی که قصد ارائه سند را دارد همکلاسی قدیمی منشی است که شغل نچندان مهمی در دفتر پیشوا دارد . آنها به سختی سند را به چمبرلین می رسانند اما نخست وزیر محافظه کار در نهایت تن به توافق با هیتلر و تجزیه چکسلواکی می دهد ... توافقنامه مونیخ و کلاهی که هیتلر سر متفقین گذاشت و بدون جنگ چکسلواکی را اشغال کرد ، یک رویداد کاملاً واقعی است ، اما منشی جوان و دوست آلمانی اش شخصیت هایی خیالی و زاده تخیل رابرت هریس (نویسنده معروف انگلیسی) در رمان مونیخ (منتشر شده در سال 2017) هستند ، که البته فی نفسه مشکل چندانی ندارد و غیر معمول نیست که شخصیت های غیر واقعی برای تعریف یک داستان واقعی مورد استفاده قرار گیرند (درست مثل فیلم بی نظیر 1917 سم مندز که خود جورج مک کی نقش اولش بود) . اما مشکل اصلی از آن سند محرمانه کذایی است! سندی که با هزار مکافات به دست نخست وزیر انگلستان می رسانند تا به او نشان دهند هیتلر چه آدم بی رحم ، دروغگو و جنگ طلبی است مثلاً متن یک سخنرانی محرمانه هیتلر برای ژنرال هایش می باشد ، اما در عمل تکرار همان حرف هایی است که هیتلر مدتها قبل در کتاب " نبرد من " منتشر نموده! یعنی هیچکس در انگلستان حتی نخست وزیر ، کتاب نبرد من را نخوانده که برای شناخت افکار واقعی هیتلر به چنین جاسوس بازی ایی نیاز باشد؟! و همین نکته است که باعث نارضایتی بنده تاریخ دوست از چنین فیلمی می شود . البته فیلم ساخته کریستوفر شوخو ، از نظر هنر فیلمسازی هم مشکلات زیادی دارد و حتی بدون در نظر گرفتن امتیاز منفی تاریخی اش ، فیلم متوسطی است . در عین حال بازی جرمی آیرونز در نقش نویل چمبرلین فوق العاده است و شاید اگر " مونیخ : لبه جنگ " فیلم بهتری بود و بیشتر دیده می شد ، آیرونز حتی می توانست نامزد اسکار شود!



***
 

        

تصویر

حفاری

.
The Dig
(2021) :

یک فیلم شبه تاریخی دیگر از حواشی جنگ جهانی دوم ؛ سال 1938! است و ادیت پریتی (کری مولیگان) مادر بیوه جوان ، ثروتمند و بیماری است که اعتقاد دارد در زمین هایش گنجی دفن شده . او یک حفار حرفه ایی به نام بازیل براون (رالف فاینس) را برای اکتشاف استخدام می کند و در عین حال کم کم به او علاقه مند می شود ، اما از یک طرف بازیل یک مرد متاهل است و از طرف دیگر بیماری ادیت روز به روز بدتر می شود و اوضاع وقتی پیچیده تر می شود که معلوم می گردد یک کشف باستان شناسی بزرگ در حال انجام است و پای مقامات موزه ملی بریتانیا به زمین های ادیت باز می شود ... این فیلم براساس رمانی به همین نام نوشته جان پرستون (منتشر شده در سال 2007) ساخته شده که ماجرای واقعی کشف بقایای تقریباً کامل یک کشتی هزار و چهارصد ساله آنگلوساکسونی در انگلستان را درست پیش از آغاز جنگ جهانی دوم ، به صورتی شبه داستانی روایت می کند . هدف اصلی ساخت این فیلم معرفی بازیل براون کاشف اصلی این کشتی است چون بازیل یک کارگر بود و تحصیلات آکادمیک نداشت به همین دلیل تا مدتها مقامات موزه ملی بریتانیا حاضر نبودند او را به عنوان یک کاشف به رسمیت بشناسند و کشف کشتی را به نام خودشان ثبت کرده بودند . روایت تلاش های بازیل برای رسیدن به این کشف در فیلم به شکلی قابل قبول روایت شده و شکل رابطه دوستانه و غیر فیزیکی بین او و ادیت پریتی هم با بازی های خوب و کنترل شده رالف فاینس و کری مولیگان موتور محرک احساسی اصلی فیلم است . اما سایر داستان های فرعی فیلم چندان جالب توجه نیستند و برخی واقعاً اضافه هستند مثل رابطه عاشقانه ایی که بین پگی (لیلی جیمز) و پسر دایی ادیت ، روری (جانی فلین) شکل می گیرد چون ظاهراً شوهر باستان شناس پگی گرایشات جنسی متفاوتی! دارد و چندان به او توجه نمی کند! این فیلم می توانست فیلم بهتری باشد اگر مثلاً بجای پرداختن به این داستان عاشقانه بی ربط ، توجه بیشتری به رابطه خصمنانه چارلز فیلیپس (کن استوت) باستان شناس ارشد موزه ملی بریتانیا نسبت به بازیل براون نشان می داد .



***    
 

        

تصویر

سایه درون چشم من
.

The Shadow in My Eye
(2021) :

این از آن دست فیلم های موج نوی جنگ جهانی اروپایی است که به روایت داستان های کمتر گفته شده یا عمداً نادیده گرفته شده می پردازند . فیلم ساخته اوری بورندال ماجرای واقعی بمباران یک مدرسه مذهبی در کپنهاگ دانمارک در تاریخ 21 مارس 1945 را روایت می کند . در این روز نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا با هدف بمباران مقر فرماندهی گشتاپو به پایتخت دانمارک حمله کرد ، هدف حمله محقق شد اما علاوه بر 55 نظامی آلمانی و 47 کارمند دانمارکی گشتاپو ، 125 غیرنظامی هم جان خود را از دست دادند که 86 نفر آنها دانش آموزان یک مدرسه مذهبی وابسته به کلیسا بودند . فیلم " سایه درون چشم من " در به تصویر در آوردن این فاجعه بزرگ برای مردم کشور کوچک دانمارک کاملاً موفق عمل می کند ، اما مشکل اصلی فیلم در عدم تعادل بین این بخش و سایر بخش های فیلم است ؛ برای نمایش آنچه در مرکز گشتاپو می گذرد تمرکز روی افسر دانمارکی جوانی است (الکس هوگ اندرسون - آیوار بی استخوان سریال " وایکینگ ها ") که اتفاقاً عاشق یکی از راهبه های همان مدرسه است و بجای آنکه دقیقاً بفهمیم در مرکز گشتاپو چه خبر است باید بیشتر داستان این عشق بد فرجام را دنبال یا در واقع تحمل کنیم! از طرف دیگر سکانس هایی به خلبانان انگلیسی اختصاص دارد و ما آنها را تا زمان بمباران دنبال می کنیم ، اما بعد از آن دیگر حضوری در فیلم ندارند و معلوم نمی شود واکنششان به دانستن حقیقت آنچه انجام داده اند چه بوده است؟! در مجموع فیلم " سایه درون چشم من " از نظر تاریخی فیلم ارزشمندی است اما از نظر هنری اصلاً قابل مقایسه با فیلم خوش ساختی مثل " سرزمین مین " (محصول 2015 سینمای دانمارک که تقریباً دو سال قبل در همین نقد کوتاه معرفی کرده بودم) نیست .


 
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های خشن و غیر اخلاقی ، بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)


***

 

تصویر

کینگزمن
.
The King's Man
(2021)

کینگزمن فیلم بسیار عجیب و غریبی است! فیلمی است در ظاهر کمدی-اکشن که مثلاً می خواهد حوادث تاریخی رخ داده در طول جنگ جهانی اول را به شکلی بامزه با هم مرتبط کند ، اما در واقع هدف اصلی این فیلم دست انداختن نظریه پردازان توطئه است! تئوری های توطئه متعددی در طول تاریخ و بویژه تاریخ معاصر ساخته و پرداخته شده اند که ممکن است بعضی از آنها هم کاملاً واقعی باشند ، اما سازندگان " کینگزمن " دنبال این بوده اند که چنان تئوری توطئه عظیم و عجیب و مسخره ایی را به تصویر در بیاورند که بیننده بعد از آن نتواند هیچ تئوری توطئه ایی را جدی بگیرد! دوک آکسفورد (رالف فاینس) بعد از اینکه همسرش را در منطقه جنگی بوئر در آفریقای جنوبی از دست می دهد قسم می خورد نگذارد پسرش شاهد هیچ جنگ دیگری باشد . چندین سال می گذرد و در این مدت دوک با کمک پیشخدمت هایش شبکه جاسوسی بزرگی متشکل از پیشخدمت های رهبران سیاسی بزرگ جهان تشکیل داده تا جلوی وقوع جنگ بزرگ را بگیرد . با دستور لرد کیچنر دوک و پسرش کنراد (هریس دیکینسون) به اتریش می روند تا از آرشیدوک فرانس فردیناند در سفر به بوسنی محافظت کنند اما در نهایت آرشیدوک و همسرش توسط یک جوان صرب کشته می شوند و جنگ جهانی آغاز می شود اما دوک متوجه می شود تشکیلاتی مخفی به رهبری فرد ناشناسی ملقب به شبان پشت راه افتادن جنگ است و یکی از اعضا این تشکیلات هم راسپوتین مشاور مرموز تزار نیکلای دوم می باشد پس ... فیلم پر است از حوادث مهمی که واقعاً در طول جنگ جهانی اول رخ داده اند و با ربط دادن این حوادث به یکدیگر ، آنها را به شکل یک توطئه بزرگ به تصویر در می آورد ، منتها فیلم به قدری مسخره و هجو است که هیچ کس نتواند باور کند ممکن است چنین چیزی واقعی بوده باشد . البته توجه سازندگان فیلم به برخی جزئیات تاریخی ستودنی است ، مثلاً اغلب رهبران اروپایی در زمان جنگ جهانی اول از طریق ملکه ویکتوریا با هم خویشاوند بودند و فیلم این فرضیه را مطرح می کند که شاید تمایل قیصر ویلهلم دوم به جنگ با روسیه و انگلستان ناشی از این بوده که نیکلای و جورج پنجم در کودکی معلولیت دست چپ او را مسخره می کرده اند! بهترین و تاثیرگذارترین بخش فیلم هم حضور کنراد در جبهه و کشته شدنش است که با سایر بخش های فیلم سنخیتی ندارد و انگار از وسط یک فیلم جنگی جدی بریده و به این فیلم اضافه شده است! در مجموع فیلم ساخته متیو ویگان فیلم بامزه و سرگرم کننده ایی است اما از نظر تاریخی نمی تواند چندان ارزشمند باشد چون با اینکه بسیاری از حوادث تاریخی و سیاسی مهم جنگ جهانی اول را به نمایش در می آورد چنان در مسیر مسخره کردن و هجو پیش می رود که برای بیننده کم اطلاع از تاریخ ، حتی این حوادث و واقعیات تاریخی هم غیر واقعی و ساختگی به نظر می رسند چه رسد به اینکه دیگر بتواند وجود توطئه ایی جهانی پشت آغاز جنگ جهانی اول را باور کند!


(تماشای این فیلم به دلیل وجود سکانس های متعدد خشن به افراد کمتر از 18 سال توصیه نمی شود)