نقد کوتاه (37) - b
![]()

انیمه سریالی
بچه های در مدار
فصل اول
The Orbital Children
(2022) :
میتسو ایزو از 19 سالگی در کار تولید انیمه های ژاپنی فعالیت داشته و با سابقه طولانی حضور در این حرفه چه به عنوان انیماتور و چه کارگردان ، از نام های شاخص صنعت انیمه سازی ژاپن محسوب می شود ، بنابراین وقتی در نتفلیکس شنیدند که او در حال تولید یک مینی سریال جدید است به سرعت پروژه را قاپیدند تا پخش جهانی آن را بر عهده داشته باشند . اما مینی سریال 6 قسمتی " بچه های در مدار " اصلاً آن چیزی نبود که مخاطب انتظارش را داشت و جزو پروژه های شکست خورده امسال نتفلیکس قرار گرفت . بزرگترین ایراد این انیمه عدم توانایی برقراری ارتباط بین مخاطب و جهان داستانی آن است . ایزو و تیم همکارانش طوری روی این پروژه کار کرده اند انگار که بخش کوچکی از یک جهان انیمه ایی بزرگتر است و بسیاری از پیش نیازها برای درک جهان داستانی آن در فیلم ها و سریال های دیگری روایت شده . اما اصلاً اینطور نیست ، و این مخاطب است که باید با کمک اطلاعات اندک و پراکنده و بعضاً گیج کننده ارائه شده در این 6 قسمت کوتاه ، جهان داستان را در ذهن خود توسعه دهد . این اتفاق دقیقاً درباره کاراکترها هم رخ می دهد . اطلاعات کمی درباره گذشته کاراکترهای معدود این انیمه در اختیار مخاطب قرار می گیرد ، آن هم به صورت قطره چکانی و پراکنده و مخاطب باید به ضرب و زور ذهن خودش این کاراکترها را بشناسد . خلاصه داستان پیچیده این انیمه را اینطور می توان کوتاه کرد که ؛ یک ایستگاه فضایی در مدار زمین محل زندگی آخرین کودکان متولد ماه است . سال ها قبل تلاش انسان ها برای مسکونی کردن ماه با شکست مواجه شد ، از یک طرف هوش مصنوعی مامور نظارت بر پروژه دچار مشکل شد و از طرف دیگر کودکان متولد ماه به شکل مرموزی می مردند . بنابراین انسان ها به زمین بازگشتند بجز دو کودک متولد ماه باقی مانده که تبدیل به یک جاذبه توریستی در مدار زمین شده اند با این وجود هزینه زندگی آنها در این وضعیت آنقدر زیاد است که خیلی ها خواهان پایان دادن به آن هستند . اما درست زمانی که یک گروه توریست جدید وارد ایستگاه می شوند همه چیز به هم می ریزد و معلوم می شود بقایای هوش مصنوعی قبلی از اعماق فضا بازگشته تا انتقام بگیرد و تنها کسانی که می توانند جلویش را بگیرند افراد حاضر در ایستگاه هستند ...
***

دزدان دریایی : آخرین گنج سلطنتی
The Pirates : The Last Royal Treasure
(2022) :
" دزدان دریایی : آخرین گنج سلطنتی " طوری تبلیغ می شد انگار که دنباله فیلم موفق " دزدان دریایی " سال 2014 است . اما تنها ارتباطی که می توان بین این دو فیلم یافت اولاً موضوع آن است ، یعنی جستجوی یک مشت دزد دریایی با حال برای پیدا کردن یک گنج حکومتی ، و دوماً نویسنده فیلمنامه که در مورد هر دو اثر چانگ سون ایل است! کل نقاط مشترک این دو فیلم در همین دو نکته خلاصه می شود . نه کارگردان دو فیلم یکی هستند نه ستاره های اصلی آنها و نه حتی داستانشان ارتباطی با هم پیدا می کند و با اینکه از نظر زمان تاریخی بستر روایت ، هر دو فیلم تقریباً به یک دوره تاریخی اشاره دارند (اوایل حکومت جیسئون که سلسله گوریو تازه سرنگون شده) هیچ ارتباط داستانی بین ماجراجویی هایی این دو گروه دزدان دریایی در فیلم دیده نمی شود . با این وجود نمی توان این مسئله را یک ایراد اساسی برای " آخرین گنج سلطنتی " دانست . مشکل اصلی این فیلم کارگردانی ضعیف آن است . دزدان دریایی سال 2014 فیلم بامزه و خوش ساختی بود که شوخی هایش با فرهنگ مردم کره اوایل دوره جیسئون ، حتی برای مخاطبان غیر کره ایی هم بامزه بود . اما آخرین گنج سلطنتی فقط یک کپی بسیار نازل از شوخی های آن فیلم است بدون اینکه کارگردان حتی به درک درستی از نحوه کار کردن آنها رسیده باشد! بعلاوه ستاره های اصلی فیلم هم اصلاً به هم نمی آیند . در فیلم سال 2014 شیمی بین کیم نام گیل و سون یه جین کاملاً کار می کرد و قابل باور بود ، اما در آخرین گنج سلطنتی دو کاراکتر اصلی (با بازی هان هیو جو و کانگ ها نئول) اصلاً به هم نمی آیند و رابطه شان تا آخر فیلم هم زورکی و غیر قابل باور باقی می ماند .
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیر اخلاقی و خشن بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

شوالیه سبز
The Green Knight
(2021) :
فیلم ساخته دیوید لویی بشدت مورد تحسین منتقدان قرار گرفته و برداشت ها و تفسیرهای فراوانی درباره لایه های فلسفی و اخلاقی مختلف فیلم صورت گرفته است . اما راستش را بخواهید این فیلم اصلاً برایم جذاب نبود! از نظر بنده فیلم اخلاق مدار موفق فیلمی است که بتواند پیام هایش را به مخاطب عام منتقل کند . چه فایده دارد فیلمی فلسفی و اخلاق مدار بسازید که فقط چهار تا آدم تحصیل کرده و روشنفکر از آن سر در بیاورند؟ شوالیه سبز داستان ماجراجویی سر گوین است برای اینکه او را به سمت تحول روحی عظیمی هدایت کند اما در نهایت معلوم می شود که سر گوین فقط به خودشناسی رسیده است و قرار نبوده آدم ترسو و بی عرضه ایی مثل او در مسیر این ماجراجویی تبدیل به جنگجویی شجاع و لایق تاج و تخت شود! شاید حضور دیو پاتیل در نقش یک اشراف زاده بریتانیای قرون وسطی کمی مسخره به نظر برسد ، اما بازی آقای پاتیل یکی از نقاط قوت فیلم است و چنان خوب توانسته لایه های پیچیده شخصیتی سر گوین را به نمایش در آورد که تصور بازیگر دیگری جز او برای این نقش بسیار دشوار است! دیوید لویی سرگرم کار روی پروژه لایو-اکشن پیتر پن دیزنی است . پیتر پن همینطوری اش یک سوژه نفرین شده محسوب می شود ، فقط امیدوارم لویی نخواهد مثل بن زتلین لایه های زیرین داستان متیو پری را بیرون بکشد!
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی صحنه های خشن و غیر اخلاقی بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

ونوم : بگذار کارنیج بیاید
Venom : Let There Be Carnage
(2021) :
خدا وکیلی اگر علاقه ام به بازی تام هاردی نبود ، به هیچ وجه حاضر نمی شدم این فیلم را تماشا کنم . البته نباید از حق گذشت که " بگذار کارنیج بیاید " کمی نسبت به فیلم اول بامزه تر و خوش ساخت است ، اما این قیاس مثل این می ماند که بگویم آواکادو از هندوانه ابوجهل خوشمزه تر است! حالا حدس بزنید کارگردان این فیلم چه کسی است؟! اندی سرکیس در دو تجربه قبلی کارگردانی اش اصلاً موفق نبود و با توجه به اینکه در هالیوود خیلی ها خاطرخواهش هستند کارگردانی قسمت دوم ونوم را به او سپردند چون مطمئن بودند نتیجه نمی تواند از فیلم اول بدتر باشد و از نظر گیشه هم بالاخره یک فیلم موفق در کارنامه فیلمسازی سرکیس ثبت خواهد شد! پرده آخر پسا تیتراژ بگذار کارنیج بیاید نشان داد که باید در آینده ایی نزدیک شاهد حضور مستقیم کاراکتر ونوم در دنیای سینمایی مرد عنکبوتی (و به طبع آن دنیای سینمایی مارول) باشیم . فقط می توانم بگویم خدا به خیر کند!
(تماشای این سریال به دلیل وجود برخی صحنه های خشن و غیر اخلاقی بدون سانسور و به افراد کمتر از 13 سال توصیه نمی شود)
***

ریکاردو بودن
Being The Ricardos
(2021) :
سومین ساخته آرون سورکین (فیلمنامه نویس و کارگردان محبوب و مورد علاقه فصول جوایز آخر سال) از آن دست فیلم هایی است که قدرت و هنرمندی ستاره هایش در مقابل دوربین را به رخ می کشد . خاویر باردوم و نیکول کیدمن تمام استعداد و توانایی بازیگریشان را در این فیلم به کار گرفته اند و به چنان سطحی از القا به مخاطب رسیده اند که تماشاگر فراموش می کند آنها در واقعیت زن و شوهر نیستند! کیدمن و باردوم در این فیلم نقش لوسیل بال و دزی آرناز را بازی می کنند ؛ زوج ظاهراً خوشبختی که در دهه پنجاه ستاره های یک سریال بسیار محبوب تلوزیونی به نام " عاشقتم لوسی " بودند . سریال در اوج موفقیت و محبوبیت قرار دارد اما از یک طرف نشریات زرد آرناز را متهم به خیانت به بال کرده اند و از طرف دیگر اسم بال در کارزار ضد کمونیستی سناتور مک کارتی به میان آمده ، بنابراین بال و آرناز از یک طرف باید از حیثیت و اعتبار خودشان دفاع کنند و از طرف دیگر برنامه را سرپا نگه دارند اما ... منتقدان همیشه گفته اند بزرگترین نقطه قوت فیلمنامه های سورکین دیالوگ های هوشمندانه و قدرتمند آنها است . ریکاردو بودن هم از این قاعده مستثنی نیست و شنیدن مکالمات عمدتاً طولانی بین کاراکترها در این فیلم اصلاً حوصله مخاطب را سر نمی برد . اما همانطور که اول کار گفتم بزرگترین نقطه قوت فیلم بازی های آن است که سه نامزدی اسکار را برایشان به ارمغان آورد ؛ نیکول کیدمن ، خاویر باردوم ، و جی کی سیمونز طبق معمول عالی که نامزد اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد . تنها نقطه ضعف فیلم پایان توی ذوق زن آن است! اینکه با همه تلاش های بال و آرناز برای نجات حیثیت شخصی و سریالشان ، در نهایت زندگی مشترکشان به شکست انجامید واقعی است ، اما شیوه اجرای آن در فیلم بعد از همه آن تلاش ها و حمایت هایی که از هم داشتند ، مایوس کننده است .
(تماشای این فیلم به دلیل وجود برخی سکانس های غیر اخلاقی ، بدون سانسور توصیه نمی شود)
bamn ، همه جا bamn است!